غار تنهایی من....

فَاخْلَعْ نَعْلَیْکَ إِنَّکَ بِالْوَادِ الْمُقَدَّسِ طُوًى...

غار تنهایی من....

فَاخْلَعْ نَعْلَیْکَ إِنَّکَ بِالْوَادِ الْمُقَدَّسِ طُوًى...

روزانه...

پنجشنبه, ۱۴ خرداد ۱۳۹۴، ۱۲:۴۷ ب.ظ

1. روزها میگذرند، به زودی باز هم در یک غروب پر از تنهایی، مینشینم لابه لای بوته ها، رو به غروب خورشید، وقتی نسیم سردی می وزد، وقتی بوی علف های وحشی تمام روحم را مینوازد، وقتی چشم هایم خیس میشود، حالا بعد از یک سفر دور و دراز، برای هزارمین بار از تو میپرسم، چرا؟ 

2. سه روز دیگر یک تازه عروس و داماد از راه میرسند. من، در اوج جوانی می خواهم مادری کنم و دستی به سر و روی خانه بکشم و ظرف اسپند را اماده کنم... اما نه اسپند دارم و نه ظرفی درخور اسپند...

3. دلم هر لحظه می ریزد، هر لحظه می ترسد...

4. دو سال پیش، چندین بار به دوست عزیز ایمیل زدم و احوالش را پرسیدم, جواب نداد که نداد، اما همیشه تیو فیس بوک در حال چخ چخ کردن با ملت بود و میدانستم که زنده است. حالا امروز، بعد از دو سال، پیام داده که "ببخشید جوابت را نمیدادم, راستی الان کجا هستی؟" خدایا پناه میبرم به تو از آدم ها...

  • بانو ...

نظرات  (۳)

وبلاگ رو شادش کن، از خاطرات خوب اونجا بنویس :)
پاسخ:
میام حضوری برات میگم. اینجوری تکراری میشه :)

بند 1 و 2 بی نظیر بود...

این آدم ها را بخوابانیم توی آب نمک که غیر از خودمان نسل های بعدی هم  مستفیض شوند لااقل از بودنشان...

باشد که رستگار شویم....

  • پرینازم ...
  • خدایاپناه میبرم به توازادم ها...

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">