غار تنهایی من....

فَاخْلَعْ نَعْلَیْکَ إِنَّکَ بِالْوَادِ الْمُقَدَّسِ طُوًى...

غار تنهایی من....

فَاخْلَعْ نَعْلَیْکَ إِنَّکَ بِالْوَادِ الْمُقَدَّسِ طُوًى...

قصه ی ادما...

جمعه, ۱۲ بهمن ۱۴۰۳، ۰۹:۳۷ ب.ظ

من یه دختر ساده و بی تجربه و به معنای واقعی شهرستانی بودم...

اونقدر ساده که پسر میدیدم فرار میکردم چون همه حرفای تلویزیون و معلم پرورشی مدرسه رو باور کرده بودم که زنا جدا مردا جدا...

اونقدر ساده که تازه سال سوم کارشناسی فهمیدم س.ک.س که میگن چیه....

وقتی از ایران بیرون رفتم هم همین بودم...به کسی هم اعتماد نممیکردم....

بعد کم کم یاد گرفتم اجازه بدم ادما وارد دنیام بشن...چون دور شده بودم از دنیای امن خودم و ادمهای خودم...

افتخار دادم به چند هم وطن به معنای واقعی..خصوصا چند هموطن جنس مخالف که اولین دوستها و معتمدین مذکر من باشن....

خوب بود همه چیز....چون من ساده خبر نداشتم تو دنیای مردا چی میگذره...نمیدونستم برای مردا چیزی به نام صرفا دوست معنی نداره...نمیدونستم مردها به واسطه غریزه و جنسشون خیلی از حرف هایی که در جمع میگن برای احساس غرور کردن در برابر همدیگه هست و واقعیت دلشون نیست...

فک میکردم همه چیز تو لحظه به ذهن میاد و گفته میشه و تموم میشه اما نمیدونستم مردها کلی رقابت پنهان دارن برای خودنمایی و حتی رقابت با همدیگه هر چند که در ظاهر داداش باشن...

این شد که دوستی ما تبدیل شد به یه سری عشق پنهان و بعد از عشق پنهان تبدیل شد به زیرابزنی و مقایسه و دروغ....

اخرش این طور شد که هست...

بعد رنج پنهان و پس زمینه ای که چی شد که این شد...امروز جوابهایی که به ذهنم میرسه اینه....

سیستمها ظاهرا خوبن تا اینکه تست بشن...این سیستم اینطوری تست شد که یه فرد بد وارد جمع شد...فردی با ظاهری معصوم و حرفهایی معصومانه تر...اما ادمی که تنها و تنها به منافع خودش و حدف خودش فکر میکرد...ادمی که جمع رو نابود کرد و اخرش چیزی که میخواست رو برداشت و رفت....

دوم اینکه تربیت خیلی مهمه...ریشه خیلی مهمه...گذشته خیلی مهمه...شما اگر رو یه ماشینی درست کار نکنی و فقط بادش کنی میشه پراید....یا میشه ماشین چینی که میگن تو سر بالایی کولرش خاموش میشه چون قدرت نداره هم گاز بده هم کولرش روشن باشه.... تا قبل سر بالایی فرقی بین اون ماشین و یه ماشین دیگه نمیبینی....

کاش ایکس هرگز وارد جمع ما نمیشد...شاید امروز حداقل چند تا دوست خوب برامون مونده بود....

  • بانو ...

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">