غار تنهایی من....

فَاخْلَعْ نَعْلَیْکَ إِنَّکَ بِالْوَادِ الْمُقَدَّسِ طُوًى...

غار تنهایی من....

فَاخْلَعْ نَعْلَیْکَ إِنَّکَ بِالْوَادِ الْمُقَدَّسِ طُوًى...

زندگی...

پنجشنبه, ۲۷ ارديبهشت ۱۴۰۳، ۰۹:۵۰ ب.ظ

امسال خیلی سال در هم و پر استرسی بود....

سال انتظار...سال صفهای بسته...

سال اپلای های بی پایان...

و بعد در حالی که من نا امید بودم دو تا ستاره درخشید...

یکی کاری جدید در ایالتی جدید با حقوقی رضایتمندانه....

یکی کاری در یکی از دانشکده های همین شهر...کاری که امروز رییس دانشکده ای به من زنگ زد و وقتی بهشون گفتم شاید اصلا ازین شهر برم و اسم جای جدید رو ازم پرسیدن با صدای بلند گفتن mother f...ers...

گفت حس میکنم همه شانسامون رو به خاطر سرعت کم داریم میبازیم...گفت ما حاضریم افرمون رو بهتر کنیم...گفت ما حاضریم قرارداد رو طولانی کنیم....و اخرش گفت اگر رفتی خودت برامون یکی رو پیدا کن....

 

و چنین...ادمی در هراس خواسته نشدن و سردرگمی انتخاب های پس از خواسته شدن میگذرونه عمرش رو....

چه قدر خسته ام...چه قدر کارا عقبه....چه قدر....

  • بانو ...

نظرات  (۵)

یوهووووو.... خیلی هم عالییییی.... :)

پاسخ:
آوای همیشه مهربون...ممنونم عزیزم...
برای تو و همسرت و علیرضا بهترینها رو ارزو میکنم :)
  • مهرداد ‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏
  • آفرین بر بانوی باهوش ایرانی.

    ان‌شاءالله ایالتی چهار فصل و کاری پر پول و خانه دلخواه گیرتون بیاد.

    پاسخ:
    ممنون اقا مهرداد عزیز...
    انشالله برای شما هم خیر و خوشی پیش بیاد...

    ممنونمممم :*

    سلام. کجایی بانو؟ خبری از خودت بده..

    پاسخ:
    سلام آوای عزیز...
    خیلی کار داشتم این هفته ها....
    ولی چک میکردم بلاگ رو مرتب :)
    برمیگردم به زودی :)

    خیر باشه ان شاءالله...

    پاسخ:
    ایشالله :)

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">