غار تنهایی من....

فَاخْلَعْ نَعْلَیْکَ إِنَّکَ بِالْوَادِ الْمُقَدَّسِ طُوًى...

غار تنهایی من....

فَاخْلَعْ نَعْلَیْکَ إِنَّکَ بِالْوَادِ الْمُقَدَّسِ طُوًى...

ارزو

دوشنبه, ۲۲ تیر ۱۳۹۴، ۱۱:۲۶ ب.ظ

بچه که بودم همیشه توی رویا و خیالم صاحب یک کارخانه بزرگ بودم که هر ادمی که توی زندگی واقعیم فقیر و بیکار بود تویش کار میکرد. 

یادم می اید که توی فکر و خیالم توی کارخانه قدم میزدم و به کارشان نظارت میکردم و از احوال زندیگیشان میپرسیدم.

حالا, از پس ان همه رویای شیرین, توی سن 27 سالگی, من فقط یک دانشجوی دکترا هستم که دغدغه های شخصیش دارد به کله اش فشار می اورد, ادمی که ناتوان است خیلی...

باید ارزویم را توی گوش چه کسی زمزمه کنم تا فاصله ام کم شود؟؟؟

  • بانو ...

نظرات  (۳)

اندکی صبر سحر نزدیک است ... در ضمن 27 سال داری، 40 سال که نداری. احتمالا توی اون رویات 40 سال داشتی
پاسخ:
کجایی الان رز؟
تهرانم. ایشالله 5 شنبه میام ولایت :)
زود است برای نا امیدی دکتر جان...
حریف غصه های یک نفر هم که توی دنیا بشوی کافیست...

پاسخ:
من سعیم رو میکنم...

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">