قَسَمِت میدم...
چهارشنبه, ۳ تیر ۱۳۹۴، ۱۲:۴۴ ق.ظ
گفته بودم چو بیایی، غم دل با تو بگویم،
چه بگویم که غم از دل برود، چون تو بیایی....
قلبم زمین تشنه و ترک خورده ی یک بیابان باشد که زیر بارانِ محبتی ساده و بی کران و خالص است امروز...
پی نوشت: خدایِ جانم، میدانم که به یک اشاره ات، میتوانی آدم را صاحب نعمتی بکنی که حتی توی خواب هم نمیدیده، شبیه همین نعمت که این همه آدم را داشته باشم برای دوست داشتن، بعد از این تنهاییِ عظیم،
خدایا، به عدالتت قَسَمت میدهم، کمکم کن تا باور کنم که بنابر سنت و عهدت، آدم های خوبت، همنشین میشوند با آدم های خوبت...
- ۹۴/۰۴/۰۳