غار تنهایی من....

فَاخْلَعْ نَعْلَیْکَ إِنَّکَ بِالْوَادِ الْمُقَدَّسِ طُوًى...

غار تنهایی من....

فَاخْلَعْ نَعْلَیْکَ إِنَّکَ بِالْوَادِ الْمُقَدَّسِ طُوًى...

در و تخته

شنبه, ۳۰ خرداد ۱۳۹۴، ۰۹:۳۹ ق.ظ

گفته ام که اینجا ملت عین آدم کار میکنند و اصلا زیر آبی نمیروند.

ترم پیش دو تا TA داشتیم, یکی اسمش یو و فامیلش چن بود، ان یکی اسمش یوچن بود! 

دو تا نخود, دو تا نمک, دو تا کار درست, دو تا هم آزمایشگاهی, 

چند شب پیش دیدم که داشتند با هم میرفتند خانه, فهمیدم که هم خانه اند این دو کفتر عاشق,

امروز هم با هم نهار میخوردند و بعد از نهار دست به دست هم میرفتند ازمایشگاه,

من انگار که مادری باشم که میبیند بچه هایش به سر و سامان رسیده اند,

خوشبخت باشند و موفق این عزیزان دلم :)

قبل از امتحان پایان ترم میرفتم پیششان تا سوال هایم را بپرسم. بعضی وقت ها یوچن وسط ازمایشگاه دراز به دراز خواب بود. بعد یو بیدارش میکرد و سه تایی با هم مینشستیم پای تخته روی موکت و سوال حل میکردیم.

  • بانو ...

نظرات  (۱)

الهااام بابا اونا که فتواهای ما رو نمی دونن، جلوشون آبروداری کن اونوقت میگن این الکی مسلمونن :-|
پاسخ:
متوسطم! کار از کار گذشت! البته همین که میبینه تو اون هوا روسری سرمه معلومه مسلمونم!

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">