۰۹
تیر
یه بار توی کوچه برلن کلی روسری های خوشگل اویزون بود و من اصلا حس خریدن نداشتم. برای اولین بار و بلافاصله به ذهنم رسید که دلم میخواد تو برام روسری بخری.
یه بار در خارجه داشتم دنبال سوغاتی برای مردهای خانواده میگشتم. عکس گرفتم از چند تا پیرهن مردونه خوشگل پشت ویترین و فرستادم برای ابجی که نظرش رو بگه. گفت:"اینا خیلی گرونن". اون لحظه فکر کردم که اگه قرار بود برای تو بخرم, چشمامو میبستم و بی توجه به قیمت, برای تو برشون میداشتم.
پی نوشت: میدونم نوشته ی ضایعی هست این. اما گیر ندید لطفا. یه هو رسید به ذهنم....